چرا به کوچینگ زندگی نیاز داریم؟
آنتونی رابینز نویسنده، سخنران و از پیشگامان کوچینگ زندگی دنیا معتقد است انسانها شش نیاز روانی اساسی دارند. این شش نیاز عبارتند از اطمینان خاطر (Certainty)، تنوع (Variety)، قدر و منزلت (Significance)، عشق و رابطه (Love and Connection)، مشارکت (Contribution) و رشد (Grow). نادیده گرفتن یا برآورده نکردن این نیازها، تأثیری شبیه گرسنه و تشنه ماندن را بر روان انسان باقی میگذارد.
کوچینگ زندگی به طور خاص به نیاز انسان برای رشد پاسخ میدهد.
منظور از رشد، بهتر شدن و پیشرفت کردن است. هیچ کسی درجا زدن را دوست ندارد. همه ما دلمان میخواهد انسان بهتری باشیم. دوست داریم امروزمان نسبت به دیروز، بهتر باشد. هر کدام از ما اهدافی برای خودمان در نظر گرفتیم که میخواهیم به آنها برسیم. طبیعی است که در فرایند رشد، گاهی نیاز داریم از دیگران کمک بگیریم. گاهی دچار ابهام و تردید میشویم. برخی اوقات تمرکزمان را از دست میدهیم یا هدفمان را گم میکنیم. مواقعی پیش میآید که نمیدانیم در ادامه باید چکار کنیم و قدم بعدی چیست.
از طرفی هجوم احساسات منفی مانند اندوه، خشم و سرخوردگی ممکن است جلوی پیشرفتمان را بگیرد. اینجاست که کوچینگ زندگی به ما کمک میکند تا تمرکزمان را روی هدفمان حفظ کنیم و کارهای ضروری برای رسیدن به هدفمان را انجام بدهیم.
استفاده ازکوچینگ زندگی به طور مشخص برای شما چه مزایایی دارد؟
کوچینگ زندگی به طور مشخص برای شما این مزایا را دارد:
- رسیدن به اهداف شخصی در زندگی (مثلاً تناسب اندام و رسیدن به وزن ایدهآل، بهبود روابط با دیگران، تقویت مهارتهای فردی)
- افزایش احساس رضایت از زندگی
- کسب دستاورد (انجام دادن کارهایی که تا به حال تصور میکردید از پس انجام دادنشان بر نمیآیید)
- ایجاد تغییرات مثبت در زندگی
پژوهشها دستیابی به نتایج مثبت زیر را در افرادی که از خدمات کوچینگ زندگی استفاده کردهاند، نشان میدهد:
- ۸۰ درصد افراد معتقد بودند اعتماد به نفسشان افزایش یافته است
- ۶۷ درصد افراد معتقد بودند تعادل بین کار و زندگیشان بهتر شده است
- ۵۷ درصد افراد معتقد بودند مدیریت زمان و بهرهوری فردیشان بهبود یافته است
کوچینگ زندگی با رواندرمانی چه فرقی دارد؟
هم کوچینگ زندگی و هم رواندرمانی (Psychotherapy) برای این به وجود آمدهاند تا به رشد فردی و توسعهٔ شخصیت انسانها کمک کنند. هر چند در هر کدام از آنها از شیوههای متفاوتی برای رسیدن به این هدف استفاده میشود.
رواندرمانی، عموماً بر حل مشکلات شناختی و هیجانی مراجعان متمرکز است. اکثر این مشکلات به دلیل افکار و باورهای ناکارآمد و مخرب یا ناتوانی در مدیریت احساسات منفی به وجود آمدهاند. آنها باعث میشوند فرد از زندگی خویش احساس رضایت نداشته باشد یا روند عادی زندگیاش به هم بریزد. مثلاً فردی که نمیتواند خشمش را کنترل کند یا با کوچکترین انتقاد دیگران دست از تلاش میکشد. رواندرمانگر به مراجع کمک میکند تا طرز فکرهای کارآمدتری را برگزیند و احساسات منفیاش را بهتر مدیریت کند تا از این طریق کمتر رنج بکشد و بیشتر از زندگی لذت ببرد.
کوچینگ زندگی بر رسیدن افراد به اهدافشان متمرکز است
در نقطه مقابل کوچینگ زندگی بر رسیدن افراد به اهدافشان متمرکز است. کوچینگ زندگی بر این باور بنا شده است که افراد علیرغم تمام نقاط ضعفی که دارند، توانمندیهایی نیز دارند. از طرفی معمولاً دلیل اینکه افراد به اهدافشان نمیرسند، کمبود دانش یا مهارت نیست، بلکه انجام ندادن اقدامات ضروری است. مثلاً فردی که میداند اضافه وزن دارد و راه لاغر شدن را هم بلد است، اما کماکان به سبک زندگی ناسالمش ادامه میدهد. کوچ به مراجع کمک میکند بر توانمندیهایش تمرکز کند، کارهای ضروری برای رسیدن به هدفش را انجام بدهد و هدفش را فراموش نکند.
بسته به اهدافمان و مسائلی که با آن مواجهایم، گاهی در زندگی به کمک گرفتن از رواندرمانگر نیاز پیدا میکنیم و گاهی به کوچ. در هر صورت این خودتان هستید که میتوانید تصمیم بگیرید رواندرمانی برای شما مناسبتر است یا کوچینگ زندگی.
آیا میتوانم از رفتن پیش کوچ زندگی سودی ببرم؟
هر کس میتواند از کار با کوچ بهرهمند شود. کسانی که گرفتار یک عادت مخرب هستند میتوانند در مورد دستیابی به اهداف جدید دید روشنتری پیدا کنند و کسانی که در حال حاضر موفق هستند هم ممکن است حتی به موفقیتهای بیشتری دست یابند.
حداقل کار با کوچ این است که شما میتوانید اهداف بهتری را تعریف و در مقایسه با حالتی که خودتان میخواستید عمل کنید، سریعتر به اهدافتان دست یابید.
درنهایت، درواقع شما فقط میتوانید موفقیت کوچینگ زندگی را از میزان موفقیتی که کسب میکنید یا میزان لذتی که درک میکنید، بفهمید و این امر به تعهد شما به این فرایند و اقدام به آن بستگی دارد.
آیا کوچینگ زندگی همان مشاوره است؟
خیر، کوچینگ زندگی و مشاوره (Consulting) دو خدمت متفاوت محسوب میشوند.
آیا کوچینگ زندگی مفید است؟
باوجوداینکه برخی از افراد ممکن است در مورد رجوع به کوچ برای کمک به خود در مسائل زندگی کمی تردید داشته باشند، اما واقعیت این است که تعداد افراد رجوع کننده به کوچهای زندگی در حال افزایش است که این امر نشانه خوبی است که میگوید آنها حتما در مسیر خدمت به یک هدف مفید در حرکت هستند.
اغلب موفقیت یا عدم موفقیت کوچینگ به گزینش کوچ زندگی مناسب افراد بستگی دارد، اینکه چه کسی برای شروع یک مسیر شغلی جدید میتواند کمک کند و چه فرد دیگری میتواند بیشتر در مسائل شخصی به کمک افراد بیاید.
کوچ میتواند به مردم کمک کند تا اولویتهای خود را سازماندهی و مسیر خود را انتخاب کنند. فرد در جلسات با کوچ خود در مورد استراتژی کمک به حل مشکلات خود به توافق میرسد و بهاینترتیب دیدش نسبت به آنچه از زندگی میخواهد بسیار واضح میشود. کوچ زندگی به نحو موثری همچون یک شریک پروسه طوفان فکری (brain storming) عمل میکند.
هر فرد در برخورد با کوچ باید به ایدههای جدید و روشهای جدید انجام کارها بپردازد و به انجام این فرایند متعهد باشد. بااینحال، کوچینگ زندگی درمانی معجزهآسا برای مشکلات مردم نیست بهویژه اگر فرد به امکان حذف شکاف بین آنچه هست و میخواهد باشد، نپردازد.
همچنین کوچینگ زندگی راهحلی برای افرادی با مشکلات عمیق و ریشهای مانند افسردگی نیست، زیرا این افراد نیازمند کمک و درمان تخصصی هستند.