چرخ زندگی

 

 

چرخ زندگی

موفقیت، در مسیر بودن است نه به مقصد رسیدن

موفقیت، تلاش کردن در مسیری از خواسته‌‌‌های قلبی است که هنوز به آنها دست پیدا نکرده‌‌‌ایم. پس موفقیت در مسیر بودن است نه به مقصد رسیدن. موفقیت رسیدن به یک نقطه مشخص و مثلا به دست آوردن مقدار معینی از ثروت نیست، بلکه قرار گرفتن و ماندن در آن مسیر است.

اهداف و رسیدن‌‌‌ها فقط جزئی از موفقیت است. اگرچه از رسیدن به آنها، شادمان می‌‌‌شویم ولی مانند پمپ بنزین و مجتمع‌‌‌های رفاهی جاده‌‌‌ای بوده و صرفا جنبه استراحتگاه موقتی، تجدید منابع و شارژ انگیزه برای ادامه حرکت به سوی چشم‌‌‌انداز را دارند.

موفقیت مانند دوچرخه‌‌‌سواری، امری پویاست که هر‌گونه توقف، موجب افتادن می‌شود. بنابراین برای ماندن در مسیر، پس از رسیدن به هر هدفی، باید آن ایستگاه را ترک کرده و دوباره در مسیر جذاب به سوی چشم‌‌‌انداز، حرکت کرد تا دوباره به ایستگاهی دیگر و هدفی دیگر رسید، لذت مضاعفی برد، و دوباره پا در رکاب، ایستگاه به ایستگاه، به سوی چشم‌‌‌انداز جذابمان حرکت کنیم.

در واقع موفقیت، افزایش رضایتمندی و لذت پایدار آن، در یافتن معنا در زندگی و تبدیل شدن به نسخه توانمندتر خودمان است که حاصل همین سفری خواهد بود که خودمان آن را طراحی، انتخاب و پیمایش می‌‌‌کنیم.

خود ما هستیم که انتخاب می‌‌‌کنیم این مسیر موفقیت را برویم یا پا در مسیر افسردگی، عصبانیت، بیهودگی و نارضایتی از زندگی بگذاریم.

 

 

 

 

 

 

 

 

چگونه چشم‌‌‌اندازمان را پیدا کنیم؟ چشم‌‌‌انداز هیجان‌‌‌انگیز را باید از لابه‌‌‌لای نیازها و خواسته‌‌‌های قلبی بیابیم؛ همان خواسته‌‌‌هایی که اگر محقق شوند، با شگفتی، وضعیت مطلوب رویایی‌‌‌مان را رقم می‌‌‌زنند. مهم‌ترین و فراگیرترین آنها، همان چشم‌‌‌انداز جذاب زندگی ما خواهد بود.

چگونه وضعیت فعلی خود را شناسایی کنیم؟ شناخت استعدادها، پرورش و تبدیل آنها به توانمندی، به منظور توسعه و تکیه بر آنها، همچنین شناخت ضعف‌‌‌ها جهت کم‌‌‌اثرسازی آنها به عنوان موانع پیشرفت، مهم‌ترین موارد تبیین کننده وضعیت فعلی هستند. نتایج با احتمال برد بالا عموما از تشخیص و تلفیق بهینه فرصت‌‌‌ها با توانمندی‌‌‌ها به دست می‌‌‌آیند تا از پرداختن به ضعف‌‌‌ها. پرداختن به نقاط ضعف، فقط تا آنجا اهمیت می‌‌‌یابد که مانع استفاده از توانمندی‌‌‌ها شده و تداوم ما در مسیر موفقیت را مختل کند.

چگونه مسیر مناسب را انتخاب کنیم؟ برای حرکت از وضعیت فعلی به سمت چشم‌‌‌انداز مطلوب، مسیرهای متعددی در پیش رو خواهد بود. باید آن مسیری را انتخاب کرد که نه تنها در تعارض با نظام ارزشی ما نباشد، بلکه بر اساس آن باشد. اگر برخلاف نظام ارزشی خودمان عمل کنیم، مسلما نباید انتظار رضایتمندی طی مسیر زندگی را داشته باشیم. بازبینی و اصلاح نظام ارزشی، می‌تواند بر غنای رضایتمندی بیفزاید.

چگونه اهداف چشم‌‌‌انداز را مشخص کنیم؟ هرچه چشم‌‌‌انداز، برگرفته از نیازهای عمیق‌‌‌تر و اساسی‌‌‌تر ما باشد، کاملا معقول خواهد بود که در فاصله دورتری از وضعیت فعلی ما قرار داشته باشد. برای اطمینان از عدم‌انحراف در مسیر طولانی چشم‌‌‌انداز، لازم است در فواصلی مناسب، اهدافی متناسب و در راستای چشم‌‌‌انداز، تعیین شود تا مانند تابلوهای راهنمای جاده‌‌‌ای به ما نشان دهد که در مسیر درست، در حال حرکت هستیم.

از طرفی رسیدن به آنها، موجب شادمانی و لذت ما شود، به گونه‌‌‌ای که انگیزه ما برای ادامه مسیر به سوی چشم‌‌‌انداز را شارژ کند.

این اهداف علاوه بر همراستایی با چشم‌‌‌انداز، باید همه‌‌‌جانبه و در ارتباط با یکدیگر نیز متوازن باشند. برای این منظور می‌توان از تکنیک چرخ زندگی استفاده کرد.

در گام اول این تکنیک که «تعیین محورهای مهم زندگی» نامیده می‌شود، باید اقدامات اساسی که می‌توانند بیشترین امکان برای حرکت در مسیر چشم‌‌‌انداز را فراهم آورد، شناسایی کرده و با استفاده از آنها به عنوان پره، چرخ زندگی مختص خودمان را بسازیم. این پره‌‌‌ها همان محورهای مهم زندگی ما هستند. به عنوان مثال می‌توان به شغل، مهارت‌‌‌ها، تحصیلات، مالی، خانواده، تفریحات، سلامتی، معنویت، دوستان، فعالیت‌‌‌های اجتماعی یا عام‌‌‌المنفعه و سایر موارد، اشاره کرد. سپس برای هر محور، امتیازی که به وضعیت موجود خودمان می‌‌‌دهیم را روی کردار، علامت زده و این علامت‌‌‌ها را به هم وصل کنید. آنچه پدیدار می‌شود، همان چرخ فعلی زندگی ماست که انتظار داریم با آن بتوانیم به سوی چشم‌‌‌انداز هیجان‌‌‌انگیز زندگیمان حرکت کنیم.

هر چه این چرخ زندگی به یک دایره شبیه‌‌‌تر باشد، احتمال اینکه بتوان با آن به سوی چشم‌‌‌اندازمان حرکت کنیم، بیشتر می‌شود. برعکس اگر متوازن و دایره‌‌‌وار نباشد، کاملا قابل درک خواهد بود که به‌رغم تمام تلاش‌ها، چرا چرخ زندگی ما نمی‌‌‌چرخد و احتمالا به چه دلایلی متوقف شده است.

این چرخ نشان می‌‌‌دهد موفقیت پایدار که همان حرکت به سوی چشم‌‌‌انداز هیجان‌‌‌انگیز ما خواهد بود، در سایه توجه متعادل به همه جنبه‌‌‌های مهم زندگی، حاصل می‌شود. بنابراین افرادی که فقط به جنبه‌‌‌های خاصی از زندگی توجه می‌‌‌کنند و از دیگر جنبه‌‌‌ها غافل می‌‌‌مانند، احتمالا به جای زندگی موفق و رضایتمند، درگیر زندگی ناموفق و کاریکاتوری خواهند بود.

در گام دوم این تکنیک که «هدف‌گذاری» نامیده می‌شود، باید وضعیت فعلی محورهای مهم زندگی را به گونه‌‌‌ای تعدیل کنیم که به یک دایره، شبیه شود. مهم نیست که این دایره کوچک باشد یا بزرگ، بلکه باید بهترین دایره قابل ترسیم بین وضعیت فعلی آن محورها باشد که به آن «دایره متعادل‌‌‌سازی» گفته می‌شود.

هدف از گام دوم این تکنیک، متوازن‌‌‌سازی وضعیت موجود است تا بتوان شروع حرکت در مسیر چشم‌‌‌انداز را ممکن کرد.

با معلوم شدن هدف هر کدام از محورهای مهم زندگی، مشخص می‌شود در برخی محورها باید رشد کرد و به جلو رفت و در بعضی از محورها باید به عقب برگشت یا در همان حالت، فقط وضعیت موجود را حفظ کرد. این مدلی کیفی است و اعداد فقط نشانه‌‌‌هایی هستند که مشخص می‌‌‌کند در کجای هر بُعد از زندگی‌‌‌مان قرار داریم و نسبت به سایر ابعاد، در چه وضعیتی هستیم.

  چگونه برای تحقق اهداف، برنامه‌‌‌ریزی و اقدام کنیم؟ در گام سوم تکنیک که «تدوین برنامه» نام دارد، برای تحقق هر کدام از اهداف متعادل‌‌‌سازی، باید با تکیه بر نظام باورها و توانمندی‌ها، اقداماتی با احتمال بُرد بالا تعیین کرد.

با توجه به تاثیرپذیری افکار، احساسات و رفتاراز نظام باورها، واکاوی و اصلاح باورها، عامل مهمی در تحقق اهداف، محسوب می‌شود. پس از آنکه نتیجه اقدامات و برنامه‌‌‌ها منجر به تحقق اهداف متعادل‌‌‌سازی شد، مجددا می‌توان اقدام به هدف‌گذاری متوازن جدید و تدوین برنامه مربوط به آنها کرد.

حالا ما نه تنها فردی هدفمند هستیم، بلکه برای هر حوزه مهم زندگیمان نیز دارای برنامه‌‌‌ای هستیم که برای ما معنای خاصی دارد.

  چگونه ارکان مدل را به  صورت مستمر بهبود دهیم؟ با توجه به ماهیت حرکت در مسیر دلخواسته‌‌‌ها که مسلما منجر به شناختی بهتر و عمیق‌‌‌تر از خود و خواسته‌‌‌هایمان می‌شود، ممکن است باعث تغییراتی در ابعاد مهم زندگی یا درجه اهمیت آنها شود که در این صورت، جای بسی خوشحالی خواهد داشت و این خود، نشانه‌‌‌ای از قرار گرفتن در مسیر درست به شمار می‌‌‌آید.

به همین دلیل هر از چندگاهی باید به ارزیابی مجدد چشم‌‌‌انداز، اهداف، توانمندی‌‌‌ها، نظام ارزشی، نظام باورها و چرخ زندگی‌‌‌مان بپردازیم و در صورت نیاز، آنها را به صورت مستمر، بهبود دهیم. این مدل مانند یک موشک که هر بخش آن، به صورت مرحله‌‌‌ای، متولی رساندن ماهواره به ارتفاعی خاص است، قادر است با بارگذاری داده‌‌‌های متناسب با هر دوره از عمر، موجب نهادینه‌‌‌سازی تحولات ساختارمند در ما شده و همچنان با استفاده از ژیروسکوپِ خودرهبری، ما را به مدارهای بالاتر خودشکوفایی برساند.

رضایتمندی پایدار و موفقیت، پاداشِ متناسبِ ماندن در این مسیر از زندگی است. چه زیبا خواهد بود که خود ما نویسنده، کارگردان و بازیگر اصلی زندگی جذابمان باشیم.

چنانچه مطالب فوق برای شما مفید واقع شده اند و کسی را می شناسید که لازم است این مطالب را بخواند و استفاده کند لطفا لینک این نوشته را در اختیار ایشان قراردهید.

زمان مطالعه 8:00 دقیقه

اشتراک گذاری با دوستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.